قصر هزار آیینه

 قصر هزار آیینه 

مدتها پیش در یک دهکدۀ کوچک در آنسوی دریاها، قصری قرار داشت که نام آن قصر هزار آیینه بود. یک توله سگ شاد و شیطون تصمیم گرفت از این قصر دیدن کند. او با شادمانی و شنگولی ذاتی و همیشگی خود وارد قصر شد و از پله های آن بالا رفت و وارد سالن هزار آیینه گردید و در آنجا درکمال حیرت هزار سگ کوچک شاد و شنگول دید که برای او دم تکان می دادند. او به آن هزار توله سگ لبخند زدو متقابلاهزار لبخند زیبا تحویل گرفت! توله سگ شاد قصه ما آنقدر از این قصر خوشش آمد که با خود گفت حتما باز هم از آن دیدن خواهد کرد.

 

در همان دهکده توله سگ کوچک دیگری زندگی می کرد که بر خلاف قبلی غمگین و افسرده بود و همیشه با دم و گوش آویزان خود را به این سو و آن سو می کشید. او هم بر طبق تصادف گذارش به قصر هزار آیینه افتاد و وارد همان سالن هزار آیینه شد. اما بر خلاف اولی، هزار توله سگ افسرده و ناراحت دید که غمگین و ناراحت به او نگاه می کنند و با دم و گوش های آویزان غم و غصه را به یادش می آورند. توله سگ غمگین وقتی از قصر بیرون آمد با خود گفت که دیگر به آن قصر باز نخواهد گشت.

 

همه چهره هایی که ما در جهان می بینیم آیینه هایی هستند که انعکاس نگاه و رفتار و حرکات خود ما هستند. دمی با خود خلوت کنید و ببینید که چه نوع انعکاسی را در چهره آدمهایی که امروز با آنها برخورد کرده اید، دیدید؟

                                                                           مجله موفقیت، ش ۳۳

نظرات 1 + ارسال نظر
بیدل دوشنبه 15 اسفند 1384 ساعت 18:09 http://www.kormanj.blogfa.com

با سلام خدمت هوال عزیز کرمانج . وبلاگت عالیه و حرف نداره .از تو میخواهم که مطالبی هم از کردهای خراسان بنویسی. منتظرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد