گزیده ها ۱

گزیده ای از کوه پنجم / پائولو کوئیلو/ ترجمه ی طاهره صدیقیان / چاپ اول ۷۷

ایلیا جامش را پر کرد. قلبش به تدریج نشانه های خطر را آشکار می ساخت. او از بودن در کنار این زن لذت می برد. عشق می توانست خطرناک تر از ایستادن در مقابل سرباز اخاب با تیری نشانه رفته به قلبش باشد. اگر تیر در قلبش فرو می رفت، او می مرد.... و بقیه بر عهده خداوند بود. اما اگر عشق بر او ضربه می زد، او به تنهایی مجبور بود مسئولیت نتایجش را بر عهده بگیرد. (ص ۹۷)

 

مردم را دید که به هر سو می دوند، بی آنکه بدانند به کجا می روند؛ بی آنکه بدانند در جستجوی چه هستند؛ تنها لزوم تظاهر به این که به کاری مشغولند آنها را به حرکت وا می داشت، ستیز علیه مرگ و نابودی. (ص ۱۶۷)

 

مرد باید تقدیرش را برگزیند، نه آنکه آن را بپذیرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام شنبه 10 تیر 1385 ساعت 03:02 http://www.tachar.blogsky.com/

سلام

من این داستان رو خوندم واقعا قشنگه ! آخه هیچ تصوری از اینکه یه پیامبر چطور با خودش فکر می کرده نداشتم !

خیلی عالی بود . خسته نباشید .

الهام دوشنبه 26 تیر 1385 ساعت 01:42

چرا دیگه آپ نمی کنید ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد