سه دستگی در خانواده ما!

 

سلام. چند روزی بیشتر به عروسی پسر عمه ام نمانده و ما هم کم کم در حال راهی شدن هستیم. محل عروسی، یکی از روستاهای شهرستان فاروج واقع در خراسان شمالی است. اولین گروه اعزامی از خانواده ما، روز سه شنبه به راه افتاد. این گروه، دو نفره بود و مستقیما به محل عروسی اعزام شد! دومین گروه اعزامی هم امروز یعنی چهارشنبه به راه می افتد. این گروه نیز دو نفره است ولی با این تفاوت که ابتدا به مشهد مقدس می روند و پس از چند روز اقامت در آنجا، یک روز قبل از عروسی، به محل عروسی خواهند رفت. من و دیگر اعضای باقیمانده نیز که یک گروه پنج نفره را تشکیل می دهیم، تا چند روز دیگر به فاروج خواهیم رفت.
جا دارد پیروزی حزب الله لبنان را نیز تبریک بگویم. آنان مردانه جنگیدند. باید حق این اسرائیلی ها را کف دستشان گذاشت.  

 و حالا کمی با هم بخندیم:

- چه خبر؟

: شنیدم دو تا آدم خوار وارد کاخ سفید شدند و سه روز بعد جنازه آنها پیدا شده.

- حتما به دستور جورج بوش آنها را کشتند.

: نه بابا، بیچاره ها از گرسنگی مردند!

می گویند حرف، حرف می آورد. اینجا هم نوشته، نوشته می آورد.  نوشتم جورج بوش، یاد یک خاطره افتادم: پس از فارغ التحصیلی از پیش دانشگاهی و قبل از اعزام به خدمت سربازی، در یکی از نهادهای دولتی کار می کردم. آنجا مستخدمی داشت که آدم جالب و زحمت کشی بود. یک روز که حرف از بوش پدر و بوش پسر پیش آمد، او هم وارد صحبت شد و پرسید: "این بوش پسر، زن نداره که بهش می گن بوش پسر؟! "

دیشب سریال نرگس را دیدید؟ من که از اولین ورود خانم اسکندی به جای مرحومه گلدره خیلی خوشم نیومد.  آخر سریال هم که شاهد یکی دیگر از سوتی های صدا و سیما بودیم. اواخر فیلم، پیام بازرگانی پخش شد و وقتی پیام بازرگانی ها تمام شد، انتظار داشتیم ده دقیقه ی دیگر نیز شاهد پخش سریال باشیم. اما یک دقیقه هم نشد که فیلم تمام شد!  خب شما که می خواستید بلافاصله بعد از پیام بازرگانی سریال را تمام کنید، اصلا چرا پیام ها را پخش کردید؟ بله؟ صدا ضعیفه... آهان، شما مأموریت دارید با اعصاب ملت بازی کنید. ای خاک ...! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد