اگر چند پست قبلی را خوانده باشید دیدید که از سطح پایین سواد بعضی از اساتیدمان گله کرده ام. یکی از آنها استاد ترجمه ادبی مان بوده است. این بار اما می خواهم از ایشان تعریف بکنم.
این اولین بار نبود که ایشان ذهن مرا می خواندند. چند جلسه پیش تصمیم گرفتم به ایشان پیشنهادی بکنم مبنی بر این که در کلاس، ابتدا به بررسی ترجمه متن های تعیین شده بپردازیم و سپس به سراغ مباحث نظری و کنفرانس و اینها برویم. چرا که مباحث نظری را خودمان می توانستیم مطالعه کنیم، اما ارائه ترجمه در کلاس و نظر دادن استاد و دیگر دانشجویان، فقط در کلاس امکان پذیر بود. هفته بعد و پیش از آن که موفق شوم پیشنهادم را مطرح کنم، ایشان چنین روندی را در کلاس به اجرا گذاشتند و مرا از تذکر این مطلب معاف ساختند!
وبلاگ خوبی دارین.به من ی سر بزنین خوشحال میشم.با تبادل لینک چطورین؟
سلام. ممنونم. با هر اتفاق تازه ای موافقم!
سلام...
اول از همه یه تبریک با تاخیر...
میلاد حضرت زهرا (س) رو میگم... ؛)))
.
خب...خوبین؟
چه خبرا؟
لاتاری رو نخوندم اما قلعه ی حیوانات برام جذاب بود...
خوبه که استادتون تو خوندن ذهن شما ید طولا دارن!!!
امتحانا که تموم شده احیانا...نه؟
.
تابستون خوبی داشته باشید...
التماس دعا...
علیک سلام. من هم این روز را خدمت شما تبریک عرض می کنم.
به لطف شما خوب هستیم. امتحانات ما شاید خیلی زود تمام شد(4 تیر) و تا امروز از 8 درسی که داشتیم، نتیجه 4 تای آن مشخص شده و الحمدالله قبول شده ایم. امید که شما هم موفق باشید و تابستان به شما نیز خوش بگذرد. روزهای دعا در راه است. برای هم دعا کنیم...
ممنونم حل شد
سلام دوست خوبم.من آپم اگه ی سر بهم بزنی خیلی خوشحال می شم
سلام. با کمال میل سر می زنم.