البنه تابستان را می توانید به شیوه های گوناگونی سپری کنید. می توانید بروید سفر، می توانید در کلاس های تفریحی تابستانی ثبت نام کنید، می توانید فقط خوش بگذرونید و شعارتون هم این باشد که "درس نخون تابستون، خوش بگذرون تابستون".
بچه که بودیم تابستون ها خیلی خوش می گذشت. با بچه ها توی کوچه فوتبال بازی می کردیم، هفت سنگ بازی می کردیم، بادبادک می ساختیم و هوا می کردیم، تیله بازی می کردیم، قلعه بازی می کردیم، پارک می رفتیم...
کمی بزرگ تر که شدیم فهمیدیم تابستون را طور دیگری هم می توان گذراند. می توان در پایگاه تابستانی مساجد ثبت نام کرد، قرآن یاد گرفت، زبان انگلیسی آموخت، با بچه های دیگر پایگاه به استخر و کوه و اردوهای دیگر رفت، پا به کتابخانه گذاشت و با کتاب انس گرفت...
حالا که دوران دانشجویی را طی می کنی، می توانی تمام آن تفریحات تابستانی را داشته باشی. به همین سادگی. ولی آن رنگ و بوی کودکی و تابستون هایش را دیگه احساس نمی کنی. کودکی هامون خاطره می شوند...
از اینکه به وبلاگ من سر زدی متشکرم برایت بهترین لحظات را آرزو دارم .
باعث افتخار من بود. از انعکاس اخبار شهرتان غافل نشو. خیلی کار خوبیه.
سلام حوال عزیز.....میدونی این روز ها همش حال و هوای قدیمو دارم و از دیدن دوستان قدیمی در وبلاگم خوشحال میشم....خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر کنی خوشحالم کردی....خیلی
سلام نارنج جان. خوشحالم که خوشحالت کردم. بیایید خوشحالی هایمان را قسمت کنیم!
سلام. من آپم اگه بیای خوشحال میشم.
updated
مرسی روز مرد و روز پدر رو به شما هم تبریک میگم حوال خیلی خیلی عزیزم
هه هه چه شعر باحالی...سیزده بدر
شادم باور کن این روز ها بیشتر از هر موقع توی زندگیم شادم .....