تلخ و شیرین تنبیه دانش آموزی (۱)

تنبیه دانش آموزان با چوب و ترکه در سیستم آموزشی ما رواج دیرینه داشته و هنوز هم در بعضی جاها دارد. خود من به ندرت اتفاق افتاد که به خاطر انجام ندادن تکلیف از معلم چوب بخورم. اما کافی بود یکی توی کلاس حرکتی بکند تا مبصر به آقا معلم بگوید و او نیز کل کلاس را از دم با چوب بنوازد! خیلی جالب بود: از شاگرد اول کلاس چوب می خورد تا شاگرد آخر. انگار همه در خطای آن یک نفر شریک بودند و باید تنبیه می شدند. چند هفته ٻیش٬ حسن تصادفی روی داد که باعث شد این حرفها را در مورد چوب خوردن بنویسم و بد نیست چند خاطره نیز از خودم ول بکنم (در سلامتی کامل که به سر می برید، هوع؟).

 

بله، گفتم که من بسیار کم بابت حل نکردن تکلیف کتک خوردم. بنابراین، معدود دفعاتی که به این سعادت (چوب معلم گل بود و هر کس نمی خورد خل بود) نائل شدم، برایم چون خاطره هایی تلخ و شیرین باقی مانده.

 

اولین آن مربوط می شود به دوران ابتدایی: چهارم ابتدایی. شاگرد اول کلاس بودم و هر موقع یکی از بچه ها مورد غضب آقا معلم قرار می گرفت و برای جمع کردن آشغال به حیاط مدرسه فرستاده می شد، بچه ها من را پیش معلم می فرستادند تا ضمانت آن طفلک را بکنم. (بدون دسته چک، ضامن می شدم!).

 

اما آن روز نمی دانم معلم سر چه موضوعی شاکی شد که همه بچه ها را به چوب نواخت. (فقط می دانم من و خیلی های دیگر هیچ خطایی نکرده بودیم). کتک را خوردیم و امتحانی بود که دادیم و ساعت بعد، معلم برگه ها را تصحیح می کرد و ما نیز مشق می نوشتیم یا کتاب می خواندیم.

 

من ردیف اول می نشستم. معلم همچنان در کار تصحیح اوراق بود که ناگهان برگه ای از زیر دستش در رفت و به روی زمین افتاد. ناخودآگاه دستم به طرف برگه رفت تا از روی زمین برش دارم و به اقا معلم بدهم که یاد زنگ قبل افتادم که آقا معلم بی دلیل ما را چوب زده بود. برای همین هنوز دستم به زمین نرسیده، آن را پس کشیدم و به معلم خیره شدم.

 

خنده ای بر لب آقا معلم رویید و من دستم دوباره به طرف برگه دراز شد.

نظرات 17 + ارسال نظر
حجت چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 22:16

سلام
به ما هم یه سری بزن

علیک سلام. حتما!
دیدار دوستان مایه تلطیف روح ماست!
انرژی هسته ای حق مسلم ماست!

این دفعه چه "کال نوشته ای" نوشته ای؟

حدیث پنج‌شنبه 22 فروردین 1387 ساعت 02:58 http://vaksan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااام چطوری همسایه .
اومدم عید دیدنی و وب دیدنی ببخشید یه 10 یا 15 روزی دیر شد اخه سرم شلوغ بود داشتم نوه مو شوهر می دادم زنمم مرد دیگه وقت نکردم زود تر خدمت برسم یه زن خوبم برام پیدا کن .
خوب حالا من چی بهت بگم اخه؟
یعنی خدارو خوش میاد منه بد بخت بیچاره رو اینطوری بذاری تو کف . یعنی این درسته که اپ کنی و به من خبر ندی؟
نه خداییش درسته؟
خیلی وبلاگت قشنگ و جالب و دوست داشتنی شده .
دیگه شیطون نشو هر وقت اپیدی به من بگو بیام ببینم.
فعلا بای.

سلام بر شما. خوش اومدین، صفا آوردین. اصلا هم دیر نیومدین، ماهی‌هامون هم هنور زنده اند! (چقدر "ه"!)

عجب عید شلوغ پلوغی داشتین شما!

والله ما که خیلی زود به زود آپ (به روز رسانی) نمی‌کنیم که بخواهیم بیاییم و خبرتان کنیم. در واقع به "زور" رسانی می‌کنیم تا به "روز" رسانی! بعضی وقتها "هفته رسانی" می‌کنیم و بعضی وقتها هم "ماه رسانی"... خوشبختانه به "سال رسانی" نمی‌رسه!

ولی سعی می‌کنم زود به زود به شما سر بزنم و خبر به روز شدن وبلاگ را هم بدهم.

خدانگهدارتان!

علی جمعه 23 فروردین 1387 ساعت 02:45 http://http//www.smbasij.blogfa.com/

سلام عزیز بیا به ما سر بزن
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_\~~~ ~~~~
~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....................

سلام. قایق تندره؟ برو که رفتیم..

بخشی شنبه 24 فروردین 1387 ساعت 15:43 http://itstudents85.blogfa.com/

خوشحال شدم که با وبلاگ شما آشنا شدم دوست عزیز، من لینک شما رو قرار دادم.

سلام. من هم همین طور!

سلام دوست عزیز. مدتیه نسیمی از شما به ما نمیوزه! شاید هم میوزه اما ردپایی از خودش به جا نمیذاره. خوشحال میشیم از دیدارتون. خیلی زیبا مینویسید. ضمناً من و جوجه های نازم تازه اول راهیم و راستش خیلی چیزا رو بلد نیستیم. ممنون میشیم اگه مارو راهنمایی کنید. با تبادل لینک موافق بودی خبرمون کن!
ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید.

سلام. اختیار دارید. ما هم از دیدار شما در دنیای مجازی خوشحال می‌شویم. حتما خدمت می‌رسم. لینک شما را هم اضافه کردم. جوجه های نازتون را ببوسید. خدا نگهدارتان!

چر ی حوال. والدینم اهل شیروان هستن . در حال حاضر تهرانیم. خیلییییییییییییییییی خوشحال شدم که وبتو دیدم

سلام. رندنی که! د چره گریه؟ رندی که؟

من هم از آشنایی با شما بسیار بسیار خوشبختم. خوش آمدین...

راستی، این آدرس وبی که گذاشتی چه آدرسی بود؟ اگر مال 360 یاهو بود که دسترسی به آن امکان پذیر نیست.

خاله ی محمد صالح یکشنبه 1 اردیبهشت 1387 ساعت 15:50 http://mohamadsaleh.blogsky.com

سلام. خیلی خیلی ممنونم.
راستشو بخواید دیروز عصر بعد از کلاس رفتم حرم خانوم فاطمه معصومه(س). بین نماز بود که به یاد حرفای شما افتادم. آخه نماز توی حرم خانوم خیلی به آدم حال میده و شما هم از اون دسته افرادی بودین که نماز مغرب و عشای حرم رو خیلی دوس دارین. منم دیشب همون موقعا واستون زیاد دعا کردم.
امیدوارم اگه قم رو واسه زندگی کردن دوس دارین، خود امام زمان (عج) و کریمه خانوم (س) لطف کنن و امکانات اومدنتون رو به این شهر با صفا جور کنن.
به هر حال هر وقت رفتم حرم واستون دعا میکنم.
شما هم ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید. خصوصا برای مامان محمد صالح خیلی دعا کنید که بتونه یه دختر سالم و ناز برامون به دنیا بیارن.
بهتون حق میدم کامنت منو زود بردارید. واقعا این سوالای بچه ها رو نمیشه جواب داد.
بازم از لطفتون ممنونم.

سلام. زیارت قبول!

متشکرم که به یاد بنده بودین. لطف شما کم نشه. (لطف دوستداران حضرت معصومه سلام الله علیها هیچ وقت کم نمیشه) بله، نماز، مخصوصا مغرب و عشاء، در حرم حضرت حال و هوای خاص خودش را داره.

زندگی زیر سایه حضرت هم افتخاری است. اتفاقا چند تن از دوستان ما بعد از ازدواج، به قم رفتند و آنجا سکنی گزیدند. در هر حال از دعای خیرتان ممنون. اجازه دهید من نیز هر وقت رفتم مسجد برای شما و مادر محمد صالح دعا کنم.

منظورتون از جمله زیر را دقیق متوجه نشدم:
"بهتون حق میدم کامنت منو زود بردارید. واقعا این سوالای بچه ها رو نمیشه جواب داد."

شاد و سلامت باشید!

پریسا پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 09:13

سلام
در مدرسه ی ما هرگز تنبیه بدنی نبود ولی هنوز هم
وقتی
از جلوی در ش می گذرم به خاطر الطاف بی حد
مدیر وناظم رنگ از رخسارم میپرد

سلام. از بالا و پایین شدن این جملات الآنتان، معلومه که حتی یاد آنها افتادن هم رنگ از رخسارتان می‌پراند!

شاد باشید:--)

آتنا سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1387 ساعت 18:26 http://www.marhham.blogsky.com

هر آموزشگاهی را باز کنید در زندانی را بسته اید. ( ویکتور هوگو )

زیبا و پرمغز!
یاد ژان والژان افتادم....

مامان محمدصالح و نازدونه جون چهارشنبه 11 اردیبهشت 1387 ساعت 22:02 http://mohamadsaleh.blogsky.com

سلام دوست!
احوال شما؟!
خوب و روبه راهید؟
ما=مامانی و جوجه ها مدتی از اینترنت محروم بودیم. دلمون براتون تنگیده بود. اومدیم سربزنیم دلمون واشه.....
راستی! ما این روزا میزبان آقای مهربونمونُ نایب اباصالح (عج) هستیم . دعا کنید میزبونهای خوفی باشیم!
خاله جونم زهرا قمه و حالا دیگه اون باید آرزو کنه کاش جای ما بود. نه؟!!
دسته گل محمدی
به قلب ما خوش اومدی........

خاله ی محمد صالح پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 00:53 http://mohamadsaleh.blogsky

سلاااااااااااااااااام. پارسال دوست امسال آشنا.
یادی از خواهرتون نمی پرسین. من که وقتی میرم حرم واسه شما دعا می کنم. خصوصا اگه موقع نماز مغرب و عشا باشه. امروز ظهر که از اخبار، استقبال مردم شیراز رو از رهبر عزیزمون می دیدم، بغض گلوم رو گرفته بود. آرزو می کردم ای کاش اونجا بودم.
چهار، پنج سال پیش که تازه رفتیم دانشگاه، ترم قبل از ما آقا اومده بودن اونجا، که من نتونستم ببینمشون.
توی دیداری که امسال با مردم قم داشتن، من شیراز بودم.
الان هم که رفتن شیراز، من قم تشریف دارم.
هر چند می دونم علاقه توی دل آدمه، ولی به این نتیجه رسیدم که دیدن چهره نورانی شون از نزدیک سعادت می خواد.
فعلا که نصیبمون نشده. هر چی خدا بخواد.
ببخشیدااااااااااااااااااا. فضولیه!!!!!!! ولی چرا به روز نمی کنین؟
مگه ما چند تا آقا داداش وبلاگ نویس داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر یه پست خیلی عالی ازتون هستیم.
حق یارتون.

علیکم السلام. حال شما چطوره؟

از لطف شما بی‌نهایت ممنونم. دعا کنین نمرات ما را زودتر تأیید نهایی کنند تا به بهانه تسویه هم که شده به قم بیاییم و برای زیارت و نماز به حرم هم برویم.

بله، دیدن آقا سعادت می‌خواهد که الهی نصیب شما هم بشود. (راستی شما شیرازی هستین یا دانشگاه اونجا بودین؟)

واقعا سخنرانی‌های آقا دیدن و شنیدن دارد. من که واقعا محظوظ می‌شوم.

نه خواهش می‌کنم. کنجکاوی خواهرانه است دیگر! مطلب خیلی نوشتم اما فرصت به روز رسانی پیدا نمی‌کنم. کماکان درگیر به زور رسانی هستیم. اما نوشته اخیر را به شما تقدیم می‌کنم.

التماس دعا، خدا نگهدارتان.

شکوفه دوشنبه 16 اردیبهشت 1387 ساعت 14:25 http://haramedelam.blogsky.com

سلام ...

ممنونم که سر زدی ...

وبلاگت زیبا و پرباره ...

موفق و شاد باشی.....

در پناه حق

علی سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 09:22 http://www.zeydebneali.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
امیدوارم که همیشه شاد باشی و در مراسمات عروسی
ممنون که به یاد من بودی این از لطف بیش از حد شماست
موفق باشید و سلامت
یا علی

کودک زمستانی سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 10:05 http://koodake-zemestani.persianblog.ir/

سلام...
خوبین؟
خیلی ممنونم.
با هوای اردیبهشت و این ویروس جدیده هم فقط می سوزم و می سازم.
گلوم استاد شده دیگه از بس سرفه کردم..جاتون نه خالی!!!
خوشحالم کردید با سر زدنتون.
پست جدیدتون رو نخوندم چون متاسفانه الان وقت ندارم.
به زودی اگه خدا بهواد میام و نظرم رو میگم.
به هر حال شرمنده...
.
یا علی...
التماس دعا.

سلام. خوبم ممنون. ان شاءالله که زودتر خوب بشین.

هانی پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1387 ساعت 01:41 http://entezar1163.blogfa.com

سلام به تو دوست خوبم
احتمالا این آخرین آپ منه تا 2ماهه دیگه چون باید برم درس بخونم برا ترم ولی این دفعه گفتم نوشته ام و هدیه کنم به آقا امام زمان.
این آپ داستان یک قلم عاشقه که برای رسیدن به یارش هر کاری میکنه
منتظرتونم

هانی پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1387 ساعت 11:13 http://entezar1163.blogfa.com

سلامی به ژرفای وجودت
ممنون که اومدی
قابل شماهم نداشت

دکتر دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 10:43 http://www.0o0.blogfa.com

سلام آقا حوال
منم لینکت کردم
نمیدونم چرا ولی تو هر پستت فقط یه نظر میتونم بدم.
تا بعد...

سلام. ممنونم.
تنظیمات نظردهی برای همه کاربران فعال و بدون هیچ محدودیتی است. احتمالا مشکل شما موقتی بوده باشد یا حداقل از جانب ما نباشد:--)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد