دویدم ودویدم سر کوهی رسیدم دو تا خاتونی دیدمیکیش به من آب داد یکیش به من نون دادنونو خودم خوردم آبو دادم به زمینزمین به من علف داد علفو دادم به بزی بزی به من پشگل دادپشگلو دادم به نونوا نونوا به من آتیش داد آتیشو دادم به زرگر زرگر به من قیچی دادقیچی رو دادم به خیاط خیاط به من قبا داد قبا رو دادم به ملا ملا به من کتاب دادکتابو دادم به بابا بابا به من خرما دادخرما رو خودم خوردم هسته شو دادم به زمین زمین به من درخت داد