فرق لاتاری با مزرعه حیوانات

اگر چند پست قبلی را خوانده باشید دیدید که از سطح پایین سواد بعضی از اساتیدمان گله کرده ام. یکی از آنها استاد ترجمه ادبی مان بوده است. این بار اما می خواهم از ایشان تعریف بکنم. چرا که به هر حال انسان ها ضعف و حسن را با هم دارند. در آخرین جلسه از درس ترجمه ادبی (1) روی داستان کوتاه لاتاری اثر شرلی جکسون کار می کردیم. از استاد پرسیدم: می تونیم بگیم که این داستان، دولایه دارد: سطحی و ظاهری؟ (مثال مزرعه حیوانات نوشته جرج اورول را هم در ذهن داشتم تا مطرح کنم ولی از ذکر آن صرفنظر کردم). استاد به فراست دریافت منظور من چیست و پاسخ ایشان بسیار راهگشا بود.  ایشان ضمن توضیح این مطلب که لاتاری داستانی است سمبلیک و از این جهت نه تنها دو معنا، که چند معنا می توان برای آن متصور شد، مثال مزرعه حیوانات را بیان کردند و گفتند که مزرعه حیوانات داستانی تمثیلی است (دقیقا مثالی که من در ذهن داشتم اما نگفتم) اما داستان لاتاری داستانی است سمبلیک.

 

این اولین بار نبود که ایشان ذهن مرا می خواندند. چند جلسه پیش تصمیم گرفتم به ایشان پیشنهادی بکنم مبنی بر این که در کلاس، ابتدا به بررسی ترجمه متن های تعیین شده بپردازیم و سپس به سراغ مباحث نظری و کنفرانس و اینها برویم. چرا که مباحث نظری را خودمان می توانستیم مطالعه کنیم، اما ارائه ترجمه در کلاس و نظر دادن استاد و دیگر دانشجویان، فقط در کلاس امکان پذیر بود.  هفته بعد و پیش از آن که موفق شوم پیشنهادم را مطرح کنم، ایشان چنین روندی را در کلاس به اجرا گذاشتند و مرا از تذکر این مطلب معاف ساختند!