کلوبلاگفا

سلام. این روزها چه قدر هوا گرم شده! چه خبر دوستان؟ ایام به کام است؟

 

چند هفته ای است که بلاگ اسکای امکان درج ادامه مطلب را برای وبلاگ نویسان فراهم کرده است. بهتر است ما هم از این امکان استفاده کنیم تا دسترسی به مطالب وبلاگ آسان تر شود. با کلیک بر روی ادامه مطلب، در این باره خواهید خواند:

 

حادثه طبس، انتخابات مرحله دوم، ف-ی-ل-ت-ر-ی-ن-گ سایت‌ها در ایران، لینکی جهت دانلود نوحه و چند مطلب دیگر.


  

روز  4 اردیبهشت ماه سالروز واقعه طبس بود. حادثه طبس، حادثه ای عظیم بود، حادثه ای که نشان از امداد الهی داشت. در سال 1359، دولت آمریکا که از اقدامات خود بر ضد جمهوری اسلامی ایران به نتیجه نرسیده بود، به قصد آزاد سازی جاسوسان خود، توسط عده‌ای تفنگدار دریایی با تجهیزات و وسایل نقلیه زمینی و هوایی، کشورمان را مورد تجاوز نظامی قرار داد. اما قبل از آن که بتوانند کاری از پیش ببرند، در بیابان‌های کویری اطراف طبس، گرفتار توفان شن شده و هلاک شدند. حضرت امام‌خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی در نطقی درخصوص شکست مفتضحانه نظامیان آمریکایی فرمودند: "کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بی‌تفاوت نیستند".

تحلیلی از حادثه طبس

حادثه طبس از زبان فرمانده نظامیان آمریکایی

 

 

******************

 

روز جمعه ای، با چه عجله ای خودم را به مسجد رساندم. ساعت داشت 6 می‌شد و من هنوز رأی نداده بودم. به آنجا که رسیدم با دیدن هم خدمتی ام که پشت میز تحویل شناسنامه نشسته بود، خیالم آسوده شد که هنوز وقت هست. تازه تا ساعت 8 هم تمدید شده بود. (و تا 9 هم تمدید شد).


عملکرد اصلاح طلبان، این روزها باعث تعجب فراوان می‌شود. به جای پذیرفتن شکست، رو به تهمت و دروغ گویی آشکار آورده اند. اصلا هم سخنگوی آنها نبود که با صدای آمریکا مصاحبه کرد! سخنگوی بنده بود! (سخنگوی اقلیت مجلس، در گفتگو با شبکه تلویزیونی!صدای آمریکا مدعی شده بود انتخابات ایران آزاد نیست! یکی از همشهری‌های او نیز با برنامه تماس گرفته بود و گفته بود: اگر انتخابات آزاد نیست، پس خود شما چطور وارد مجلس شدید؟) خبر مرتبط

 

******************

کلوبلاگفا

 

خوب، بالأخره سایت کلوب هم رفع ف-ی-ل-ت-ر شد. یک جا خواندم که .... (نه! ما چرا به شایعات دامن بزنیم؟ خود مسئولین سایت باید علت ف-ی-ل-ت-ر شدن را توضیح بدهند).  


به نظر من در ایران عزیز، ف-ی-ل-ت-ر-ی-ن-گ سایت‌ها به گونه مناسبی انجام نمی‌شود. در این که سایت‌های خاصی باید بسته شوند، حرفی نیست. مشکل اینجاست که خیلی از سایت‌ها به اشتباه ف-ی-ل-ت- رمی‌شوند و خیلی از سایت‌ها هم آزادانه فعالیت می‌کنند و ف-ی-ل-ت-ر نمی‌شوند. آن نماینده مجلس دانمارک را در نظر بگیرید. فیلمی ساخته که به پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و مسلمانان و ایرانیان توهین نموده است. برای آگاهی از چند و چون مجرا و حتی مشاهده فیلمی که ساخته شده، می‌توان در گوگل جستجویی انجام داد و علاوه بر مشاهده فیلم، از نظرات دیگران، مخصوصا افرادی که در خارج از ایران هستند و از اسلام و ایران این سالها چیزی نمی‌دانند، مطلع شد؛ نظراتی که آدمی بعضا با خواندن آنها آشفته شده و قصد پاسخگویی به آنها را خواهد داشت. اما خوب، برای نظر دادن باید عضو سایت مربوطه شد و روی لینک عضویت که کلیک کنید، صفحه ف-ی-ل-ت-ر نمایان می‌گردد و این بدان معناست که شما نمی‌توانید در آن سایت، ثبت نام نموده و به اراجیف برخی از اعضای آن پاسخ دهید. ف-ی-ل-ت-ر-ا-س-ی-و-ن عجیب و غریبی است که در برخی موارد، امکان پاسخ دادن به تبلیغات مسموم دیگران را از ما می‌گیرد. کاش آقای احمدی نژاد، وزارت ارتباطات را هم حالی دگر می‌بخشید و وزیری لایق‌تر – با حداقل درک از مسائل مربوطه- بر سر کار می‌گذاشت. رفتار و گفتار وزیر فعلی، مایه خجالت است... کافی است مصاحبه های ایشان را بخوانید. (چون بعضا قابل پخش نیست!) قبلا هم از ایشان نوشته ام:  من، تو، بهار  و  تازه چه خبر؟  


******************  


یک مورد دیگر هم که هست، بی توجهی مسئول بلاگفا در بستن وبلاگ‌های متخلف است. مثلا وبلاگی را می‌شناسم که با همه تبلیغاتش روزی سه، چهار نفر بازدید کننده دارد (اسم تابلویی هم دارد که فراری دهنده هر آدم باوجدانی است) ولی جمع بازدیدهاش، عدد یک میلیون و خرده ای را نشان می‌دهد! بعید است تا الآن مسئول بلاگفا (که وقت کافی برای مصاحبه و این حرفها دارند) گزارش تخلف این وبلاگ به دستشان نرسیده باشد. البته بنده اصراری به بستن این وبلاگ و وبلاگ‌های مشابه ندارم. اما از این که می‌بینم مسئولی به قوانین اعلام شده در سایت خود، بی توجهی می‌کند، تعجب می‌کنم. اگر آن وبلاگ مطابق با خواست شما فعالیت می‌کند، به راحتی می‌توانید قوانین سایت خود را اصلاح نمایید تا دیگر تخلفی متوجه اش نباشد. وگرنه وظیفه دارید طبق قوانین "خود" آن را ببندید...  


******************  


سایت ایران ترانه هم که برای چندمین بار ف-ی-ل-ت-ر شد. این امر باعث می‌شود تا دریافت آدرس جدید آن، سری به سایت های دیگر بزنیم. سایت سوگ یکی از این سایت‌هاست که در آن می‌توانید نوحه و مداحی دانلود کنید. من هم محض نمونه، یکی از نوحه های حاج محمود کریمی را دانلود کردم. انصافا شنیدنی است. اگر حال و هوای شنیدن نوحه را دارید، آن را از اینجا دانلود کنید.   اگر به موسیقی علاقه دارید، پیشنهاد می‌کنم آلبوم موسیقی "هفته عاشقی" را که با صدای روزبه نعمت اللهی منتشر شده تهیه کنید. در این آلبوم، سه کلیپ ویدئویی نیز از همین آلبوم گنجانده شده است. روزبه نعمت اللهی صدای زیبایی دارد. در ایام انتخابات هم ترانه "ایران" را با صدای او زیاد از رادیو و تلویزیون شنیدیم. همان که می‌گوید: این نه منم من، نه من منم من ذره‌ی خاک وطنم من بهترین ترانه این آلبوم، "سایه سپیدار" است. شاد و در عین حال گریه آور. با این ترانه می‌توان عاشق شد!


******************  


دیروز رفته بودم از خودپرداز بانک پول بگیرم. هر چی فکر کردم رمز کارتم یادم نیامد. من هم چند تا رمز را امتحان کردم ولی یک دفعه دیدم پیغام داد که: بنا بر دلایل امنیتی کارت شما نگاه داشته می‌شود. لطفا با شعبه بانک تماس بگیرید. بله، ‌رفتیم داخل بانک و از مسئول مربوطه خواستیم کارتمان را تحویل بدهد. فکر کنم رمزم را در خانه، جایی، یادداشت کرده باشم... روز بعد دوباره به بانک رفتم و درخواست کردم از کارتم رفع مسدودیت نمایند. رمزم را هم که یادم آمده بود و نیازی به درخواست رمز جدید نبود. از دو تا خودپرداز (قدیم‌ها اسمش  عابر بانک بود) جلوی درب بانک، یکی که کلا تعطیل بود (کار نمی‌کرد)، دومی هم خیلی ادا درمی آورد تا کارت را قبول کند.  



******************


سوار اتوبوس‌های تندرو (BRT) بودم و به میدان انقلاب می‌رفتم. وسط‌های راه، آقایی سوار شد و با یک نفر فاصله، کنار من نشست. تا نشست شروع کرد به گله از شلوغی و گرانی و این که همه دروغ می‌گویند. یک آقایی که یک ردیف جلوتر نشسته بود برگشت و گفت که: آره، هر چی پول مملکته می‌فرستند برای کشورهای فقیر و به خود ما هیچی نمی‌دهند! آقای جوانی هم کنار من نشسته بود گفت: همه که دروغ نمی‌گن. نباید این حرف را زد. مثلا خود شما دروغ می‌گی؟ آقای اولی گفت: نه ولی همه دروغ می‌گن! جوان کناری گفت: من که اصلا به این چیزها فکر نمی‌کنم. صبح می‌روم سرکار و تا می‌تونم کار می‌کنم و شب هم آن قدر خسته می‌شوم که می‌افتم می‌خوابم و  اصلا فرصت فکر کردن ندارم. فکر کنی، فقط اعصابت خورد می‌شه. آقای اولی گفت: البته من اصلا به خودم سخت نمی‌گیرم. ماهی یک بار می‌روم ماهیگیری و حال می‌کنم! آقای جلویی از او پرسید: شمالی هستی؟ گفت: نه، اصفهانی هستم. گفت: همین دیگه، اومدید تهران ما را شلوغ کردید! آقای اولی گفت: من اصفهانی هستم اما 45 ساله تهرانم. موقعی که اینجا هنوز ده بود و مردم الاغ سوار می‌شدند من اینجا بودم. شما چی؟ شما ترکید؟ آقای جلویی: نه بابا! من مال همین خراب شده ام. بچه شمرونم. بیا اینم کارت شاسایی (کارتی از جیب بیرون آورد و به او نشان داد). ببین، نوشته شمیران. آقای اولی: بله قبول دارم. شمرون هم اون موقع دهات بود. اونجا هم الاغ بودش. آقای جلویی: آره، خود ما هم الاغ داشتیم. ما اصلا اونجا باغی داشتیم واسه خودمون. اما اومدن به زور ازمون گرفتن. الآن یک عمامه به سر اونجا می‌شینه و کیفشو می‌کنه!   در اینجا بحث دوباه به سمت گرونی رفت و حرف از برنج به میان آمد. آقای اولی گفت: واسه ماهیگیری که می‌روم شمال، برنج هم می آرم. چه برنجی! اگر می‌خوای برای تو هم بیارم. آقای جلویی گفت: خودم زمین دارم تو شمال. برنجش را خودم مصرف می‌کنم. بهترین برنجه...   خلاصه این که نه به آن اول که هر دویشان از گرانی و اینها می‌نالیدند و نه به این آخر که هر کدوم سعی می‌کرد از دیگری کم نیاورد و بگوید که چه قدر ملک و زمین دارد! کمی جلوتر، آقای جلویی پیاده شد و ضمنا خندان با آقای اولی خداحافظی هم کرد. او که رفت، آقای اولی به جوان کناری گفت: جوون! من داشتم سر به سر آن آقا می‌گذاشتم. تو هم زندگی را این قدر سخت نگیر...  


******************


این روزها تله تئاترها و تله فیلم‌های بسیار خوبی از تلویزیون پخش می‌شود. آخرین تله تئاتری که دیدم، "شام آخر" با بازی فرهاد آئیش، مائده طهماسبی (همسر آئیش)، رضا بابک، فلامک جنیدی، رامین ناصر نصیر و غیره بود که بسیار بسیار عالی بود. سه تا تله فیلم آخری هم که دیدم بسیار جالب و دیدنی بودند. یکی از آنها تولید خراسان رضوی بود که نامش از خاطرم رفته ولی به دفاع مقدس و فرزند شهید و این مسائل می‌پرداخت. یکی از اسم‌هایی که در این تله فیلم زیاد تکرار می‌شد، یوسف بود. دومی، تله فیلم "گامی در تاریکی" بود به کارگردانی آرش معیریان با بازی لادن طباطبایی، زهره فکور صبور و پردیس افکاری. سومین تله فیم هم "چهار بهار بود به کارگردانی محمدرضا اعلامی و با بازی کیهان ملکی و سیما تیرانداز که به زندگی خانواده یک تبعیدی می‌پرداخت: پدر خانواده به خاطر نوشتن کتابی در مورد فلسطین، تبعید می‌شود و در تبعید، همسرش را از دست می‌دهد. دخترش را به خارج از کشور می‌فرستد و سالها بعد که دختر و نوه برای دیدن پدر (پدربزرگ) به ایران برمی‌گردند، دیر می‌رسند و پدر (پدربزرگ) از دنیا رفته است... بسیار فیلم تأثیرگذاری بود.  



******************


می‌دونم که این بار خیلی نوشته ام و حتما کمی خسته شده اید. ایرادی ندارد! برای رفع خستگی می‌توانید به وبلاگ فرزند صالح (ریحونه بهشتی) سری بزنید و روحی تازه کنید. مخصوصا این مطلب که با زبان جالبی نوشته شده است.  


شاد و سربلند باشید!