تعطیلات عید را چگونه گذراندید؟

Image and video hosting by TinyPic


 

سلام بهاری من به شما دوستان. گاهی وقتها نوشتن سخت می شود. نمی دونی از کجا باید شروع کنی و از چی باید بگی. آن قدر اتفاق ریز و درشت تو زندگی می افته که آدم سردرگم می شه. تا چند سال پیش عادت ثابتی داشتم در خاطره نویسی مکتوب. شرح سفرهای و اتفاقات مهم روزمره را در دفتری می نوشتم تا برام به یادگار بمونه و مونده. اما مدتی است این عادت ترک شده. شاید به خاطر اینکه بهانه مهمی را برای نوشتن از دست دادم. ( بهانه چی بود؟ بماند. به نظر من هر انسانی برای زندگی باید بهانه ی بزرگی داشته باشه و نیز برای نوشتن...) اما باید هرچه زودتر دوباره دست به کار شم و این عادت را که این اواخر خیلی پراکنده شده دوباره به طور ثابت تو برنام ام داشته باشم. نمی دونید چه لذتی داره وقتی با فراغ بال بنشینی و دفتر خاطرات چند سال پیش را ورق بزنی. انگار که دوباره تو همون حال و هوا داری زندگی می کنی...

 

هفته اول کاری را بی خیال دانشگاه شدم و نرفتم. نمی دونید این کار هم چه لذتی داره! تنوع همیشه تو برنامه هام بوده و خواهد بود! واقعیت را هم بخواهید تو دانشگاه خیلی چیز یاد نمی گیریم. خوندن توی خونه خیلی بهتر جواب می ده. مخصوصا برای ما دانشگاه قمی ها... بگذریم.

 

دیشب تونستم برنامه عبور شیشه ای با اجرای رضا رشید پور و با حضور آقای هرمز شجاعی مهر را ببینم. بحث نشریه و نشریات زرد بود...

 

تو عید دو برنامه تلویزیونی را خیلی دنبال می کردم. یکی سریال ترش و شیرین عطاران بود که خیلی بامزه بود و دیگری اخبار. مسئله نظامیان متجاوز انگلیسی و آزاد شدن آنها و گروگان های ایرانی در عراق و .... دیشب دیپلمات آزادشده ایرانی را تلویزیون نشان می داد که تحت شکنجه های وحشیانه آمریکایی ها قرار گرفته بود. نظامیان انگلیسی اما چند روزی را در ایران خوش گذراندند و به سلامت به وطنشان برگشتند و آنجا نیز تحت فشار دولت بلر مجبور به چه افسانه بافی ها که نشدن... بعد از تعطیلات نیز دنبال کردن اخبار در برنامه هایم هست. خبر ورود ایران به مرحله صنعتی غنی سازی اورانیوم از جمله خبرهای خوشی بود که شنیدیم. خبر مهم دیگر اعتراض بی سابقه عراقی ها به 4 سال اشغال بود. تظاهرات هزاران نفری مردم عراق که در آن پرچم آمریکا را نیز به آتش کشیدند.

 

جنجال قدرت های غربی بر سر مسأله هسته ای ایران واقعا تعجب هر آدم منصفی را بر می انگیزد. از یک طرف می گویند که ایران در حال تلاش برای ساخت سلاح هسته ای است و از طرف دیگر می گویند که در ورود ایران به مرحله صنعتی غنی سازی اورانیوم تردید دارند. از یک طرف می گویند که ایران ظرف دو هفته قادر است بمب اتمی تولید کند، از طرف دیگر می گویند ایران برای انجام این کار به 6 تا 8 سال زمان نیاز دارد. در مورد کشورهای دارای سلاح هسته ای و تعداد آنها گزارش خوبی در روزنامه ایران مورخ سه شنبه 21 فروردین با عنوان باشگاه تسلیحاتی اتمی جهان منتشر شده بود که توصیه می کنم حتما آن را بخوانید. اگر مطلب برایتان طولانی به نظر آمد می توانید خلاصه آن را با آمارهای منتشره، در وبلاگ انسان باشیم بخوانید. یادداشت این روزنامه با عنوان تمام قامت در استانه عصر جدید نیز کوتاه و خواندنی است.

 

حادثه رانندگی روز یکشنبه در ایلام حادثه بسیار تلخی بود. در این حادثه 30 زائر عتبات عالیات که از مهران به مقصد اصفهان در حرکت بودند کشته شدند. خدایشان بیامرزد...

 

 

چه می کنه آقای علیرضا افتخاری! ایشان 5 تا آلبوم جدید در دست انتشار دارند. خودشان البته به ناشران توصیه کرده اند که همه این آلبوم ها را با هم منتشر نکنند تا هریک دیگری را خنثی نکند.


نظرات 3 + ارسال نظر
کودک زمستانی دوشنبه 27 فروردین 1386 ساعت 00:00 http://koodake-zemestani.persianblog.com

سلام دوست من...
ای بابا...
عید که گذشت٬خوب و بدش هم بماند...
همش خونه بودم.
یعنی دوست داشتم خونه بمونم که استراحت کنم...
از بس دور از کانون گرم خانواده به سر می برم عقده ای شدم؛)))
چقدر خوبه که دوباره شروع کردید به خاطره نویسی.
من هم یه زمانی این کارو می کردم اما همیشه نصفه کاره رهاش کردم چون مثل همیشه وقتشو نداشتم!
یه دلیل دیگه که مانع این کاره اینه که من دوست ندارم کسی حتی نوشته های سادمو مثل همین خاطره ها بخونه برای همین یا نمی نویسم یا به خطی می نویسم که خودم اختراعش کردم!اما بیشتر ترجیح میدم ننویسم!؛)))
دانشگاه نرفتنو پایه نیستم...
آخه نمیصرفه!
با بچه ها خوش میگذره مگه اینکه خیلی خسته باشی...
اونوقت اگه بمونی خونه و بخوابی بیشتر خوش میگذره!
تلویزیون دیدن لذت بخشه اما من از این لذت محرومم...
از اون جایی که خونه نیستم از صبح تا شب٬اون یکی دو ساعتی هم که خونه ام باید به درسام و بقیه کارام برسم...
برای همین نه تلویزیون میبینم نه از اخبار ایران و جهان اطلاع دارم...
البته باید یه فکری برای این وضعیت بکنم چون این جوری که نمیشه...
بعضی وقتا که بروبچز از تلویزیون و برنامه هاش صحبت می کنن ٬ من مثل کسی که از یه سیاره ی دیگه اومده و نمی دونه تلویزیون چیه ٬ همین جوری هاج و واج نگاشون می کنم...
خب چیزی ندارم برای گفتن اون وقت...
دیگه چی...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تولد بلاگ اسکای رو هم تبریک میگم...
تا باشه از این تولدا...
شاد باشی عزیز

کوذک دوشنبه 3 اردیبهشت 1386 ساعت 13:09

؟؟؟

کودک زمستانی جمعه 7 اردیبهشت 1386 ساعت 01:45 http://www.koodake-zemestani.persianblog.com

سلام...
اونسری تو دانشگاه اومدم یه حالی ازتون بپرسم، یه دفعه قاطی کرد کامپیوتره ، کامنت خالی فرستاد...بعد هم دیر شده بود و نتونستم دوباره بفرستم و توضیح بدم.(این جواب علامت سؤالاتون )
؛))))))))))))))))))
.
خب... خوبین؟
یه خورده دیره اما به هر حال میلاد امام حسن عسکری رو بهتون تبریک میگم...
راستی چرا اینقدر دیر به دیر آپ می کنین دوست من؟
من منتظر پست های جدیدتون هستم.
شاد باشید...
التماس دعا...
تا دوباره.

سلام دوست گرامی. از پاسخ شما ممنونم. قدم رنجه کردین تشریف آوردین.

به لطف خدا و دعای دوستان بد نیستم. تصمیم داشتم هفته پیش وبلاگ رو بروز کنم که فرصت نشد. الآن هم بدون توجه به اولویت های درسی و کاری است که دارم وبلاگ رو بروز می کنم. همیشه مطلب برای نوشتن دارم و چه بهتر که آنها رو تقدیم به خواننده و دوستی چون شما بکنم.

راستی، حق با شما بود. بودن در جمع دوستان تو دانشگاه حال دیگه ای داره. این هفته دومی، آن قدر بچه های اتاق رو خندوندم که علاوه برخندیدن، تعجب هم کرده بودن!

به امید دیدار...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد