البنه تابستان را می توانید به شیوه های گوناگونی سپری کنید. می توانید بروید سفر، می توانید در کلاس های تفریحی تابستانی ثبت نام کنید، می توانید فقط خوش بگذرونید و شعارتون هم این باشد که "درس نخون تابستون، خوش بگذرون تابستون".
بچه که بودیم تابستون ها خیلی خوش می گذشت. با بچه ها توی کوچه فوتبال بازی می کردیم، هفت سنگ بازی می کردیم، بادبادک می ساختیم و هوا می کردیم، تیله بازی می کردیم، قلعه بازی می کردیم، پارک می رفتیم...
کمی بزرگ تر که شدیم فهمیدیم تابستون را طور دیگری هم می توان گذراند. می توان در پایگاه تابستانی مساجد ثبت نام کرد، قرآن یاد گرفت، زبان انگلیسی آموخت، با بچه های دیگر پایگاه به استخر و کوه و اردوهای دیگر رفت، پا به کتابخانه گذاشت و با کتاب انس گرفت...
حالا که دوران دانشجویی را طی می کنی، می توانی تمام آن تفریحات تابستانی را داشته باشی. به همین سادگی. ولی آن رنگ و بوی کودکی و تابستون هایش را دیگه احساس نمی کنی. کودکی هامون خاطره می شوند...
از قرار معلوم آلبوم نهان مکن آقای علیرضا عصار و شهداد روحانی بدجوری مایه شرمندگی شده است. مشروح ماجرا را می توانید در صفحات 76 و 77 ماهنامه هفت شماره 86 بخوانید. یکی از این موارد شرمندگی این است که آقای عصار بعضی کلمات ترانه ها را اشتباه می خوانند! مثلا در شعر گون و نسیم آقای شفیعی کدکنی، "تو و دوستی خدا را" را این طور می خوانند: تو رو دوستی خدا را! این نمونه را عینا از مجله هفت برایتان نقل می کنم:
در خواندن شعر گون و نسیم هم تک خال دیگری رو می شود.
بند آخر شعر کدکنی را ببینید:
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
که آقای عصار خط دو م را می خوانند: "تو رو دوستی خدا را". در دفترچه سی دی نیز همین غلط هست. جالب آن که با یک جست و جو در اینترنت دیدم حتی وبلاگ های سطح پایین هم این شعر را درست نوشته اند و باخبر شدم که یک خواننده مقیم لس آنجلس هم این را درست خوانده. نمی دانم، شاید فکر کرده اند کدکنی سواد درست و حسابی ندارد و باید شعرش را ویرایش کنند. شاید هم کار آگاهانه ای بوده که وسط این زبان ادبی، ناگهان کلام محاوره ای بشود تا به زبان نسل جدید نزدیک تر باشد، که در این صورت پیشنهاد می کنم در اجراهای بعدی، شعر به این شکل اصلاح شود:
سفرت به شر، هری
تو رو دوستی، دمت گرم
چو از این تریپ وحشت
به سلامتی گذشتی
به در و داف و بر و بچ
برسان سلام مارا
......سرتان را درد نیاورم. از آدم های سطح بالا انتظارها زیاد است. خودشان باید این را بدانند و از کنار هر چیزی به سادگی نگذرند. بنا به توصیه همیشگی این صفحه، کمی هم جلوی دانشگاه تهران بروند بد نیست.